loading...
Romance AMOUR20
تیم مدیریت کلوب آمور20 بازدید : 57 دوشنبه 1390/07/04 نظرات (0)

همه حرف‌های چند دقیقه پیش ابراهیم حاتمی کیا، دو روز بعد از 50 سالگی: سینمای جنگی ما نابود شده است/من که نمی‌توانم برای «زنده باد»ی فیلم بسازم که چند سال بعد ممکن است به «مرده باد» تبدیل شود

قصه همان است که قبلا گفته ام و امروز عمرش به دو دهه رسیده است... » این عصاره گفتگوی امشب حاتمی کیا، در پارک ملت است،

مردی که به گفته خود به جای فرو رفتن در اعماق اقیانوس، حیات فیلمسازی اش روی موج های متلاطم دریا سپری شد و همواره در جدل بوده تا خودش را حفظ کند و اگر قرار است ممیزی، چیزی را دور بریزد، دور ریختنی ها تنها به پلان های فیلمش ختم شود نه اندیشه و تفکرش. چه حاتمی کیا را دوست داشته باشیم و چه علاقه به آرمان ها و سینمایش نداشته باشیم، بی انصافی ست که منکر این نکته شویم که او در طول مسیر فیلمسازی اش همواره بی آنکه دل در گرو خوش آمد فلان مسئول یا ارگان داشته باشد، آن چه را که درد مردم جامعه اش می دانسته را به تصویر کشیده است؛ و این باعث همان رشد و تفاوتی شده که شهیدی فرد، مجری برنامه، در نیمه ابتدایی گفتگو (که به گفته یکی از بینندگان باهوش برنامه، خود را عمدا به نفهمیدن حرفهای حاتمی کیا می زد) به طرز ناشیانه ای می‌کوشید آن را به «عوض شدن» تعبیر کند.

=======================================================

در ادامه مهمترین گفته های حاتمی کیا در برنامه امشب «پارک ملت» را بخوانید:

فکر می کردم کارم به فیلمبرداری ختم شود، اما مستند سازی قانع ام نکرد و رو به ساخت فیلم داستانی آوردم.

رفته بودم که بجنگم، نمی دانم چگونه سر از فیلمسازی سردرآوردم. اگر جنگ نبود شاید هرگز فیلمساز نمی شدم.

سینما برای من یک جور رسالت و وظیفه بود تا باری از دوش آنهایی که می جنگند بردارم.

مفاهیمی چون «هنر برای هنر» و «سینما برای سینما» مرا به مشقت نمی اندازد.

چیزی به نام سفارش از بیرون را نمی فهمم، موضوع باید در من ته نشین شود تا فیلمش را بسازم.

از بعد از «کرخه تا راین» هر فیلمی ساخته ام با این هراس بوده که آیا اکران می شود یا نه؟

مجبورم بعد از هر فیلمی که می سازم، کلی توضیح دهم که منظورم چه بوده است.

«دعوت» را بسیار دوست دارم، آن دنیا می توانم سرم را بابت ساختش بالا نگه دارم.

نسل من باید حرف هایی از جنگ می زد که نشد.

هر تجربه ای می کنیم جلوی مان را می گیرند، مانع مان می شوند، چون چیز قطعی می خواهند، مگر این موشک ها و تجهیزاتی که هر روز ساخته می شود و با افتخار خبرش را می دهند، قبل اش کلی تست و مقدمات نداشته است؟

برای ساخت و نمایش تک تک 17 فیلمی که تاکنون ساخته ام، جنگیده ام.

مسولان فکر می کنند باید مستقیم حرف بزنم، من دنیا و قواعدش را پیچیده می بینم و فکر می کنم باید جای مسیر مستقیم، روی منحنی حرکت کرد.

در حوزه تبلیغات می فهمم چه می گویم، به همین خاطر نگاه من با کسی که هنوز فکر می کند باید مستقیم حمله کرد، فرق دارد، من دیالوگی با او ندارم.

سینمای فرمایشی نمونه اش می شود سریال «نابرده رنج» که واقعا متاسفم، یک عقب نشینی عجیب و غریب در حوزه سینمای جنگ، وقتی هیچ حرفی برای گفتن نداریم.

سینمای جنگ الان در بدترین وضعیت خود است، یک سینمای فرتوت و کهنه.

سینمای جنگ از همان روزی که گفتند، هر فیلمسازی که می خواهد فیلم جنگی بسازد باید تائید ما را بگیرد، نابود شد.

وقتی من می شوم بزرگ سینمای جنگ، می فهمم که: هیچ چیز از جنگ نگفتیم، به خدا از این جنگ خیلی حرف می شود حرف زد.

به من می گویند احوالات تو اشکال پیدا کرده، برای «گزارش یک جشن» سه سال وقت گذاشتم، برای «دیده بان» پنج ماه، به خدا هم آن موقع رو به قبله محمدی بودیم، هم الان.

آقا اصلا من تغییر کرده‌ام، آیا این حق را دارم یا خیر؟

اصلا کاری به اون فیلم «گزارش یک جشن» نداشته باش، شهر، امن و امان است. بیخیال..

سینمای جشنواره ای، سینمای ما را از جان انداخت. بخشی از قدرت فیلمسازی جوان ما به آن سمت کشیده شد و ما این نیروها را از دست دادیم.

مولفه های سینمای جشنواره ای را می شناسم، اما سینمای من سینمای بومی ست و مردم خودمان بهتر آن را می فهمند.

ببینید من از فیلم هایم چه بدست آوردم، که متهم ام می کنند، تنها هدف ام از فیلمسازی بیان درد است.

رقابت میان من، کیارستمی، مهرجویی و ... معنایی ندارد، هر کداممان یک حرف داریم، مدت هاست می خواهم بگویم فیلمهایم در جشنواره داوری نشود، اما گناه فیلمبردار جوانی که کنار من کار می کند چیست؟

توانایی ساخت دو فیلم در یک سال را دارم، اما برای نوشتن فیلمنامه به دو سه سال زمان نیاز دارم.

سه سال از زندگی ام را برای ساخت «گزارش یک جشن» گذاشتم، بی آنکه ریالی از کسی یا جایی بگیرم.

ترسم از روزی ست که نتوانم سرم را مقابل خانواده شهدا بالا بگیرم.

سی و سه سال از انقلاب گذشته اما هنوز هیچ قانون و اصول ثابتی در حوزه فیلمسازی این نظام تعریف نکرده اند.

من که روزنامه نیستم که حرفم یک هفته ای عوض شود و عین خیالم نباشد.

من نمی توانم تکیه کنم به موضوعی که امروز «زنده باد» است، دو سه سالی زمان می برد، شاید آن موقع این «زنده باد» به «مرده باد» تبدیل شده باشد.

در تمام این سالها همسرم کنارم بوده و سر پا نگه ام داشته است.

داغ کن - کلوب دات کام
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
عاشقانه ای سروده ایم تقدیم به همه عاشقان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 195
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 105
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 109
  • بازدید ماه : 214
  • بازدید سال : 363
  • بازدید کلی : 22,816
  • کدهای اختصاصی
    parvaz2parvane rangi

    ----- amar --- -- این صفحه را به اشتراک بگذارید ---